خانه » متن درباره غروب خورشید
غروب

کپشن و متن درباره غروب

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش مائیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم هر پسین​

برایت دلتنگی عصر پاییز را می فرستم مثل کلاغ های دم غروب هیچ جا نیستم فقط گاهی یکی از پرهایم می افتد​

وقتی که تنگه غروب بارون به شیشه میزنه همه غصه های دنیا توی سینه منه ​

یادم نیست طلوع اوّلین گل سرخ بود یا غروب آخرین نرگس زرد؟ که پروانه‌ها تو را در من سرودند… و می‌اندیشم از کِی تو را خواسته ام؟ و من یادم نیست

رسیده‌ام به تو اما هنوز دلتنگ‌اَم! انگار به اشتباه، جای طلوع در غروبِ چشم‌هایت فرود آمده باشم!​

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش مائیم که یا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم هر پسین​

خوش به حال من و دریا و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید ​

تو را دوست دارم زمین از چرخیدن می ماند. و خورشید فراموش می کند که باید غروب کند. ​

پاییز نگاه خشکیده ی من بود بر تنِ خسته ی کوچه و عشق نافرجامی که داشت کم کم غروب می کرد

غروب همان جایی که اگر تو را از من بگیرند سرم را می گذارم تا بمیرم​

هر آنک از عشق بگریزد حقیقت خون خود ریزد کجا خورشید را هرگز ز مرغ شب غروب آمد ​

یادم نیست طلوع اوّلین گل سرخ بود یا غروب آخرین نرگس زرد؟ که پروانه‌ها تو را در من سرودند… و می‌اندیشم از کِی تو را خواسته ام؟ و من یادم نیست

و بی آن که کسی بداند آفتاب ازمشرق صدای مادر من طلوع می‌کرد

یادم نیست طلوع اوّلین گل سرخ بود یا غروب آخرین نرگس زرد؟ که پروانه‌ها تو را در من سرودند… و می‌اندیشم از کِی تو را خواسته ام؟ و من یادم نیست

برای صبح شدن نه به خورشید نیاز است نه خنده‌های باد چشم‌هایت را که باز کنی، موهایت که پریشان بشود، زندگی عاشقانه طلوع خواهد کرد​

از طلوع واز غروب مهر روشن شد که چرخ هرکه رابرداشت صبح از خاک شام افتد به خاک ​

من صبورم اما به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم من صبورم اما چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم

من آن سکوت شکسته در آسمان توام و تو درآمد دنیا و آفتاب منی ​

آفتاب فتح را هر دم طلوعی می‌دهد از کلاه خسروی رخسار مه سیمای تو
حافظ​

تمام خانه پر از نور ناب خواهد شد اگر به صبحدم ای آفتاب برخیزی​

فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد؛ صدایت را که می شنوم خورشید در دلم طلوع میکند...!​

ز مشرقِ سرِ کو آفتاب طلعت تــو اگر طلوع کند طالعمـ همایون ست ... ​

اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو بیدار خواهم شد

صبح خواهد شد و به این کاسه آب آسمان هجرت خواهد کرد
سهراب سپهری

اندوهش غروبی دلگیر است در غربت و تنهایی همچنان که شادی‌اش طلوع همه آفتاب‌هاست
احمد شاملو

نمی‌دانم می‌آمدی یا می‌رفتی عبورت، حضوری ماندگار بود خورشید از پشت پلک‌هایت درخشید و در ادامه راهم طلوع کردی!
فریال معین

مطالب جدید

فصل پاییز

متن درباره پاییز

کپشن و متن درباره فصل پاییز پاییز هم از راه رسید ؛ دیگه میتونید با خیال راحت غم ها و دردهاتون رو بندازین گردن آب

ادامه مطلب »
انگیزشی

متن درباره امید

کپشن و متن درباره اراده و انگیزشی من یاد گرفتم که راه پیشرفت نه سریع و نه آسان است. وقتی که شهامتِ قدرتمند بودن را

ادامه مطلب »
مسافرت

متن درباره سفر

کپشن و متن درباره مسافرت مسافر، مسافر است وقت استقبال هم می دانی که یک روز باید بدرقه اش کنی … دل نبند … سفر

ادامه مطلب »

سخن بزرگان

کپشن و متن از دانشمندان و بزرگان می رسد آخر این جاده به تشویش و جنون بهتر آن است در این راه قدم نگذاری هیچکس

ادامه مطلب »
دل تنگی

متن غمگین

کپشن و متن غمگین یه وقتایی دلت میخواد یکی از پشت سر چشماتو بگیره و ازت بپرسه ; اگه گفتی من کی ام ؟ تو

ادامه مطلب »

جددیترین کپشن درباره غروب در اینترنت

متن و کپشن درباره ی غروب
جستجو در اینترنت

هشتگ ها

خب در این مقاله قصد داریم به بررسی جدیدترین هشتگ ها یا همان برچسب های ترند فضای مجازی بپردازیم ابتدا دو مقاله ی قبلی درباره

ادامه مطلب »

کاربرد هشتگ

کاربرد هشتگ چیه!!! ابزارهای فوق العاده قدرتمند در رسانه های اجتماعی هستند و یکی از مهم ترین عناصر ارتباط در دنیای دیجیتال به شمار می

ادامه مطلب »